در توحيد و موعظه
« 202»
(84) (و من خطبة له ( عليهالسلام )) وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ الْأَوَّلُ لَا شَيْءَ قَبْلَهُ وَ الْآخِرُ لَا غَايَةَ لَهُ لَا تَقَعُ الْأَوْهَامُ لَهُ عَلَى صِفَةٍ وَ لَا تُعْقَدُ الْقُلُوبُ مِنْهُ عَلَى كَيْفِيَّةٍ وَ لَا تَنَالُهُ التَّجْزِئَةُ وَ التَّبْعِيضُ وَ لَا تُحِيطُ بِهِ الْأَبْصَارُ وَ الْقُلُوبُ
« 203»
(و منها)فَاتَّعِظُوا عِبَادَ اللَّهِ بِالْعِبَرِ النَّوَافِعِ وَ اعْتَبِرُوا بِالْآيِ السَّوَاطِعِ وَ ازْدَجِرُوا بِالنُّذُرِ الْبَوَالِغِ وَ انْتَفِعُوا بِالذِّكْرِ وَ الْمَوَاعِظِ فَكَأَنْ قَدْ عَلِقَتْكُمْ مَخَالِبُ الْمَنِيَّةِ وَ انْقَطَعَتْ مِنْكُمْ عَلَائِقُ الْأُمْنِيَّةِ وَ دَهَمَتْكُمْ مُفْظِعَاتُ الْأُمُورِ وَ السِّيَاقَةُ إِلَى الْوِرْدِ الْمَوْرُودِ وَ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ سَائِقٌ يَسُوقُهَا إِلَى مَحْشَرِهَا وَ شَاهِدٌ يَشْهَدُ عَلَيْهَا بِعَمَلِهَا
« 204»
(و منها) (في صفة الجنة) دَرَجَاتٌ مُتَفَاضِلَاتٌ وَ مَنَازِلُ مُتَفَاوِتَاتٌ لَا يَنْقَطِعُ نَعِيمُهَا وَ لَا يَظْعَنُ مُقِيمُهَا وَ لَا يَهْرَمُ خَالِدُهَا وَ لَا يَبْأَسُ سَاكِنُهَا.
از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است (در توحيد و ذكر بعضى از صفات حقّ تعالى): قسمت أول خطبه گواهى مى دهم معبودى بسزا نيست جز خدا، يگانهايست كه شريك ندارد، اوّل است كه پيش از او چيزى نبوده (ازلى و مبدا هر موجودى است) و آخر است كه براى او حدّ و انتهائى نيست (ابدى و منتهى اليه همه موجودات است) (2) وهمها به هيچ يك از صفات او نمىرسند (درك نمى كنند، زيرا او را صفت زائده بر ذات نيست تا وهم آنرا دريافته وصف نمايد) و دلها (عقلها) او را به كيفيّت و چگونگى تصديق نمى نمايند (زيرا او را كيفيّتى نيست تا عقل آنرا بيان
ص203
كند) و تجزيه و تبعيض براى او روا نيست (زيرا جزء و تركيب شايسته ممكن است) و چشمها و دلها باو احاطه ندارد (زيرا محدود بحدّى نيست تا چشم او را ببيند و عقل حقيقتش را درك نمايد. حضرت در اين چند جمله كوتاه جميع مسائل توحيد را بيان فرموده و منتهى درجه فصاحت و بلاغت را بكار برده و اين يكى از فضائل بزرگ آن بزرگوار است كه ديگران را از آن بهره اى نيست). قسمتى دوم از اين خطبه (در پند و اندرز بمردم) است: (3) بندگان خدا از موعظه هاى سودمند پند پذيريد، و از علامت هاى درخشنده و آشكار (آيات قرآن كه خير و شرّ و پيش آمدهائى كه بر اثر معصيت و نافرمانى بر امم سابقه وارد شده بيان كرده) عبرت گيريد، و از هر گونه انذار (عذابهاى الهىّ) كه (در قرآن و سنّت) وارد شده (از گناه) دورى كنيد، و از ياد آورى و پندها (ى پند دهندگان) بهره مند گرديد، (4) گويا چنگالهاى مرگ (مانند چنگال درندگان) بشما در آويخته است (اجل بشما نزديكست) و علاقه و دلبستگى به آرزو و از شما جدا گرديده، و كارهاى سخت رسوا كننده (جان دادن و با دست تهى از اين عالم بيرون شدن و در قبر كه جايگاه
ص204
وحشت و ترس است سكنى نمودن و مانند اينها) و سوق دادن بجائى (قيامت) كه وارد شدنى است (همه خلائق به آنجا وارد خواهند گشت) شما را فرا گرفته است، (5) و (در اين راه) با هر كسى يك راننده و يك گواهى دهندهاى است: رانندهاى (مرگ) كه او را به محشر مي راند، و گواهى دهندهاى (اعضاء و جوارح) كه به كردار (نيك و بد) او گواهى مى دهد. قسمتى سوم از اين خطبه در وصف بهشت است: (6) بهشت داراى درجه و پايه هايى است كه بر يكديگر برترى دارد، و داراى منزلهايى است كه از هم امتياز دارد (بجهت آنكه مراتب معرفت و كمال اهل ايمان از يكديگر تفاوت دارد، پس هر كس بر حسب كردار و اخلاص خود در دنيا درجه و منزلى را در آنجا دريابد، چنانكه در قرآن كريم س 6 ى 132 مىفرمايد: وَ لِكُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ يعنى براى هر يك از مردم به ازاء كردارشان پايه هايى است و پروردگار تو از آنچه كه بجا مى آورند بى خبر نيست) (7) آسايش و خوشى در آن زائل نمىگردد (چنانكه در قرآن كريم س 13 ى 35 مىفرمايد: مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ أُكُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها، تِلْكَ عُقْبَى الَّذِينَ اتَّقَوْا، وَ عُقْبَى الْكافِرِينَ النَّارُ يعنى صفت و چگونگى بهشتى كه به پرهيزكاران وعده داده شده آنست كه زير آن جويها جارى است، ميوه آن هميشه باقى و برقرار و سايه آن هميشه گسترده است، آنجا منتهى جايگاه پرهيزكاران است و عاقبت كفّار آتش دوزخ باشد) مقيم در آن كوچ نمى كند و از آنجا
ص205
بيرون نخواهد شد (چنانكه در قرآن كريم س 57 ى 12 مى فرمايد: يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ بُشْراكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها، ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ يعنى روزى را مىبينى كه نور ايمان مردان و زنان كه ايمان آوردهاند در پيش رو و جانب راست آنها مى درخشد «اين براى آن است كه نامه اعمال آنان را از پيش و سمت راستشان مى دهند بخلاف كفّار و منافقين كه نامه اعمالشان از پشت سر و طرف چپشان داده مي شود» و فرشتگان بآنها مىگويند مژده باد شما را امروز كه در بوستانهائى كه در زير آنها نهرها جارى است وارد مى شويد و در آنها جاويد هستيد و اين براى آنان رستگارى بزرگى است) و جاويد در آن پير نمى شود، و ساكن در آن فقير نمى گردد (زيرا پيرى و فقر مستلزم رنج و ناتوانى است و اين دو در بهشت نيست، چنانكه در قرآن كريم س 35 ى 34 مىفرمايد: وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ ى 35 الَّذِي أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا يَمَسُّنا فِيها نَصَبٌ وَ لا يَمَسُّنا فِيها لُغُوبٌ يعنى كسانيكه داخل بهشت مي شوند مى گويند سپاس خدائى را سزا است كه حزن و اندوه را از ما دور گردانيد، پروردگار ما، آمرزنده گناهكاران و جزاء دهنده سپاسگزاران است، خداوندى كه از فضل و بخشش خود، ما را به جايگاه هميشگى جاى داد كه در آنجا رنج و ناتوانى بما رو نمى آورد).